دلخوشي مامان و بابا

اولين بارون ني ني

پسملي گلم اولين بارون عمرش رو شنبه پنجم اسفند ديد من عاشق بارونم پسرمو بردم و بارون رو بهش نشون داد. روز بعدش هم كه دوشنبه باشه اروم ناخن هاي خوشگلشو گرفتم واي كه چقد سخت بود تصميم گرفتم زودتر بتونم خودم كاراي پسرمو انجام بدم و موفق هم شدم خودم حموم ميبرمش و ناخنهاشو ميگيرم هميشه فكر ميكردم نتونم
31 فروردين 1392

اولين عطسه پسرمممممممم

پسملي مامان براي اولين بار ساعت سه و نيم روز چهارشنبه 25 بهمن عطسه كرد خيلي بامزه و خوردني شده بود. روز  شنبه بيست و هشتم بهمن ماه 91 براي كنترل پسر گلمو برديم پيش دكتر پشتيبان كه گفت همه چي خوبه داشت ني ني رو معاينه ميكرد كه جيغش رفت هواااااااااااااا. روز يكشنبه هم براي آزمايش تيروييد برديم كه اونم مشكلي نداشت. ولي امان از روز دوشنبه پسملي آزمايش زردي داد گفتن زرديش 19 هست و بايد بستري بشه حالم بدجور ريخت بهم كلي گريه كردم آخر شب برديمش بيمارستان وليعصر(عج) كه جا نداشت ما هم روونه بيمارستان الزهرا(س) و پسملي رو اونجا بستري كرديم. اون شب تا صبح نخوابيدم تا به پسملي شير بدم زرديش زودتر خوب شه صبح سه شنبه دكتر اومد و گ...
31 فروردين 1392

پسرم اومد هورااااااااااااااااااا

مبارك و مبارك تولدت مبارك روز 25 بهمن ماه بهترين روز تو تاريخ زندگيمممممممممممممم پسر نفسي من ساعت 12/30 روز چهارشنبه به دنيا اومددددددددددددددد با خودش يه دنيا خوشبختي آورد تو زندگي من و باباشششششش انقده دوسش داريم كه نگوووووووووووو پسرم خيلي تپل و نازه حالا عكسشو ميذارم براتون ماشالله بگيد به پسملي من   ...
9 اسفند 1391